معنی آمر علی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

امر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

affair, command, edict, fiat, imperative, order, ukase

امر انتزاعی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

abstraction

امر بالقوه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

potentiality

امر جزئی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

trifle

امر غیر قطعی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

uncertainty

جست‌وجوی متن

ammer

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آمر

workability

دیکشنری انگلیسی به فارسی

امر عملی

management consulting

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مشاوردهی در امر مدیریت

sine qua non

دیکشنری انگلیسی به فارسی

sine qua non، امر ناگزیر، امر لازم

prescript

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیش داوری، امر صادر شده، امریه، مقرر شده، تجویز شده