noisesدیکشنری انگلیسی به فارسیسر و صدا، صدا، اختلال، شلوغ، فریاد، طنین، خش خش، بانگ، امد و رفته، قیل و قال، پا رازیت، شایعه و تهمت، سروصدا راه انداختن، صدا راه انداختن، سر و صدا و اشوب کردن
noiseدیکشنری انگلیسی به فارسیسر و صدا، صدا، اختلال، شلوغ، فریاد، طنین، خش خش، بانگ، امد و رفته، قیل و قال، پا رازیت، شایعه و تهمت، سروصدا راه انداختن، صدا راه انداختن، سر و صدا و اشوب کردن
tradeدیکشنری انگلیسی به فارسیتجارت، بازرگانی، داد و ستد، پیشه، مبادله کالا، سوداگری، کسب، شغل، حرفه، کاسبی، امد و رفت، ازار، سودا، سرگرمی، معامله کردن، مبادله کردن، تجارت کردن با، داد و ستد