tumidدیکشنری انگلیسی به فارسیتودو، اماس کرده، اماسیده، ورم کرده، متورم، ورقلنبیده، باد کرده، پر اب و تاب
tumescentدیکشنری انگلیسی به فارسیtumescent، پر اب و تاب، ورم کرده، اماس کرده، اماسیده، ورقلنبیده، باد کرده
preparatoryدیکشنری انگلیسی به فارسیآماده سازی، مقدماتی، تدارکی، پستایی، امایشی، مربوط به تهیه یامقدمات