shedدیکشنری انگلیسی به فارسیدهنه، الونک، کپر، ریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
shedsدیکشنری انگلیسی به فارسیسایبان، الونک، کپر، ریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
hutsدیکشنری انگلیسی به فارسیکلبه ها، کلبه، کاشانه، خانه کوچک، خانه رعیتی، الونک، خانه تابستانی، سپنج، در کلبه جا دادن
hutدیکشنری انگلیسی به فارسیکلبه، کاشانه، خانه کوچک، خانه رعیتی، الونک، خانه تابستانی، سپنج، در کلبه جا دادن
uncoدیکشنری انگلیسی به فارسیونکو، شخص غریبه، هیجان، بسیار، جالب توجه، عجیب، غیر عادی، خارق العاده، مرموز، نا شناس