افتدیکشنری فارسی به انگلیسیanticlimax, comedown, drop, drop-off, ebb, fall, falloff, lapse, loss, sag, shrinkage, slippage, slump, tumble
vacillatesدیکشنری انگلیسی به فارسیافت می کند، تلو تلو خوردن، دل دل کردن، تردید داشتن، مردد بودن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن
pesticideدیکشنری انگلیسی به فارسیآفت کش ها، کشنده حشرات، کشنده حشره موذی، زیست کش، عامل ضد طاعون، ماده ضد افت، مانع حیات