آزادیدیکشنری فارسی به انگلیسیdeliverance, disengagement, emancipation, freedom, freeness, liberty, release
largessدیکشنری انگلیسی به فارسیثروتمندترین، گشاده دستی، بخشش، سخاوت، ازادگی، دهش، انعام، وسعت نظر، بخشیدگی
libertineدیکشنری انگلیسی به فارسیآزادیخواه، فاسق، باده گسار و عیاش، زانی، کسیکه پابند مذهب نیست، غلام ازاد شده، افسار گسیخته، هرزه