decorateدیکشنری انگلیسی به فارسیتزئین، تزئین کردن، پیراستن، اذین کردن، ارایش دادن، زینت کردن، اراستن، نشان یا مدال دادن به
decoratingدیکشنری انگلیسی به فارسیتزئینات، تزئین کردن، پیراستن، اذین کردن، ارایش دادن، زینت کردن، اراستن، نشان یا مدال دادن به
decoratesدیکشنری انگلیسی به فارسیتزئین می کند، تزئین کردن، پیراستن، اذین کردن، ارایش دادن، زینت کردن، اراستن، نشان یا مدال دادن به
teasingدیکشنری انگلیسی به فارسیاذیت کردن، کسی را دست انداختن، ازار دادن، سخنان نیشدارگفتن، پوشدادن مو، طنازی کردن