آدمدیکشنری فارسی به انگلیسیbird, blood, bod, human, humanity, individual, jack, man _, person, personality, soul, supernumerary, wight, you
slackersدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلکورها، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال
slackerدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلکور، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال
skulksدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکلت، دسته، گروه، ادم بی بند و بار، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئوليت فرار کردن
skulkدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکول، دسته، گروه، ادم بی بند و بار، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئوليت فرار کردن