آدمدیکشنری فارسی به انگلیسیbird, blood, bod, human, humanity, individual, jack, man _, person, personality, soul, supernumerary, wight, you
holdدیکشنری انگلیسی به فارسینگه دارید، نگاهداری، نگه داشتن، گرفتن، نگاه داشتن، در دست داشتن، چسبیدن، منعقد کردن، باز داشتن، جا گرفتن، تصرف کردن