معنی آب شش | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی هم‌آوا

آبشش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

gill

جست‌وجوی مشابه

ماهی آبشش آب فام (جانورشناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bluegill

آب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

hydro-, juice, moisture, rinse, water, wet

آب آوردگان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

flotsam

آب از دست دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dehydrate

آب از دهان کسی جاری شدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

drool

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

HF

دیکشنری انگلیسی به فارسی

HF

جست‌وجوی متن

veepee

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آب

aqueousness

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آب

vee

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آب

waterwards

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آب

awater

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آب