آزاد کردندیکشنری فارسی به انگلیسیturn, deliver, enfranchise, free, loose, release, unfreeze, unloose, manumit, liberalize
inhabitedدیکشنری انگلیسی به فارسیساکنان، ساکن شدن، سکنی گرفتن در، منزل کردن، مسکن گزیدن، بودباش گزیدن در، اباد کردن
inhabitدیکشنری انگلیسی به فارسیساکن، ساکن شدن، سکنی گرفتن در، منزل کردن، مسکن گزیدن، بودباش گزیدن در، اباد کردن
inhabitsدیکشنری انگلیسی به فارسیساکن است، ساکن شدن، سکنی گرفتن در، منزل کردن، مسکن گزیدن، بودباش گزیدن در، اباد کردن