بلشصرلغتنامه دهخدابلشصر. [ ب َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) بلتشصر. پسر نبوکدنصر. (از دایرةالمعارف فارسی ). رجوع به بلتشصر شود.
بشارت نصراﷲ حاتملغتنامه دهخدابشارت نصراﷲ حاتم . [ ب ِ رَ ت ُ ن َ رُل ْ لا ه ِ ت َ ] (اِخ ) یکی از نویسندگان ترک در لبنان بود. او راست : السفینةالدائرة بالامثال السائرة. که در آن ده هزار مثل
بشارلغتنامه دهخدابشار. [ ] (اِخ ) (رودخانه ) از ناحیه ٔ رستم ممسنی سرچشمه گیرد. آبش شیرین و گواراست . آب چشمه ٔ گنج گان و چشمه ٔ براق کمهر بهم پیوسته در قریه ٔ پاسیج ناحیه ٔ تل
بشارلغتنامه دهخدابشار. [ ب َ ] (اِخ ) ابن ایوب ناقط (نقطه گذار). از قراء قرآن بوده و سجستانی با واسطه ازوی روایت دارد. رجوع به المصاحف ص 103 به بعد شود.
بلشصرلغتنامه دهخدابلشصر. [ ب َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) بلتشصر. پسر نبوکدنصر. (از دایرةالمعارف فارسی ). رجوع به بلتشصر شود.
بلطشصرلغتنامه دهخدابلطشصر. [ ب َ طَ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل زندگانی او راحفظ کند، و یا امیر بل ). اسمی است که در دارالحکومه ٔ بنوخدنصر به دانیال داده شد. (از قاموس کتاب م
دانیاللغتنامه دهخدادانیال . (اِخ ) اسم اعجمی و نام پیغمبری است . (آنندراج ). دانیال از پیامبران بنی اسرائیل و همزمان کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است . در کودکی پس از گشود
بلتشصرلغتنامه دهخدابلتشصر. [ ب َ ت َ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل شاه را حمایت کند). پسر نبونید آخرین پادشاه بابل . در کتاب دانیال (تورات ) آمده : بلتشصر ضیافت عظیمی برای هزار