مجضضلغتنامه دهخدامجضض . [ م ُ ج َض ْ ض ِ ] (ع ص ) سخت دونده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). کسی که سخت میدود. (ناظم الاطباء). || آماده برای جنگ . (ناظم الاط
ضؤضولغتنامه دهخداضؤضؤ. [ ض ُءْ ض ُءْ ] (ع اِ) ضِئضی ٔ. و رجوع به ضِئضی ٔ شود. || مرغی است خجک دار که گنجشک را شکار کند، یا همان شقراق است و عربان آن را شوم انگارند و بدان فال
يَغْضُضْنَفرهنگ واژگان قرآنچشم فرو بندند - نظر کوتاه کنند (کلمه غض به معناي روي هم نهادن پلکهاي چشم است و اگر در مورد صوت به کار رود به معني آهسته کردن صداست در عبارتهاي "قُل لِّلْمُؤْمِن