عقدةدیکشنری عربی به فارسیگير , پيچ , تاب , ويژه گي , فرريز , غش , حمله ناگهاني , پيچيدن , پيچ خوردگي , گره , برکمدگي , دژپيه , غده , چيز سفت يا غلنبه , مشکل , عقده , واحد سرعت دريايي مع