119 مدخل
سوگند یاد کرد، فحش دادن، سوگند خوردن، ناسزا گفتن، قسم دادن، عهد کردن
نفرین شده، خوار شمردن، خردانگاشتن، استهزاء کردن، اهانت کردن
شمشیر
رقص شمشیر، اجرای رقص در اطراف شمشیر
دزدان دریایی
شمشیر رقص
professed, sworn
ardent, strong, sworn, trusty, faithful
sornare
swouning
stornello