shiversدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، لرز، لرزه، خرده، ارتعاش، ریزه، لرزیدن، از سرما لرزیدن، لرزاندن، خرد کردن، مرتعش کردن
shiverدیکشنری انگلیسی به فارسیلرزیدن، لرز، لرزه، خرده، ارتعاش، ریزه، از سرما لرزیدن، لرزاندن، خرد کردن، مرتعش کردن
shinersدیکشنری انگلیسی به فارسیشینرها، واکس کفش، چشم کبود شده، درخشان، ادم باهوش، ادم زرنگ، واکسی، چیز درخشنده، ستاره، کلاه ابریشمی، کفش چرمی برقی، پول، چشم