rigدیکشنری انگلیسی به فارسیدکل، اسباب، تجهیزات، جامه، وضع حاضر، لباس، دگل ارایی، لوازم، اماده شدن، گول زدن، مسلح کردن، بادگل و بادبان اراستن، مجهز کردن، با خدعه و فریب درست کردن
افزاربندیrig 1واژههای مصوب فرهنگستانآمادهسازی و اتصال دکلها و بادبانها و جرثقیلها و دیگر تجهیزات برای انجام عملیات
تجهیزات بافهایrigging 1, rig 2واژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی نظیر قرقره و واگن که در بینهبَری به کار میرود متـ . تجهیزات کابلی
قهللغتنامه دهخداقهل . [ ق َ ] (ع مص ) خشک شدن پوست بر استخوان یا بخصوص از کثرت عبادت پوست بر استخوان خشک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ناسپاسی و کفرا
قهوللغتنامه دهخداقهول . [ ق ُ ] (ع مص ) خشک شدن پوست بر استخوان یا بخصوص از کثرت عبادت پوست بر استخوان خشک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به قهل شود.