quickenدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع تر، زنده شدن، جان دادن به، تسریع شدن، تخمیر کردن، زنده کردن، روح بخشیدن
quickestدیکشنری انگلیسی به فارسیسریعترین، سریع، فوری، تند، زنده، چابک، فرز، چست، سریع السیر، سبک، سرزنده، جلد