plankدیکشنری انگلیسی به فارسیتخته، قطعه، قسمتی از برنامه، قسمت، واحد، تخته میز و پیشخوان مهمانخانه، تخته پوش کردن، تخته تخته کردن
تخته 2plankواژههای مصوب فرهنگستانالواری که برای عملیات چوبکاری و مصارف دیگر در درون و بیرون شناور از آن استفاده میشود
قرنیزplank sheer, washboard, covering boardواژههای مصوب فرهنگستاندر شناورهای چوبی، تختهای که بهصورت افقی در بالاترین بخش لبة شناور قرار داده میشود و پایة پاروها بر روی آن نصب میشود