adviceدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاوره، مشورت، نصیحت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، خبر، مصلحت، صوابدید، اگاهی، اطلاع
اعلام ورودadvice of arrival, avis d'arrivée (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانبرگهای که در آن به گیرنده اطلاع داده میشود که مرسولۀ پُستی به واحد پُستی رسیده است
اعلام وصول 1advice of receipt, avis de réception (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که در آن فرستنده میتواند، با پرداخت هزینۀ اضافی، تأییدیۀ تحویل مرسوله به گیرنده را دریافت کند
اعلام هزینهadvice of charge, AOC 1واژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ برخوانی را به کاربر عرضه میکند
برگة ارسالadvice noteواژههای مصوب فرهنگستانسند یا برگهای که برای تأیید ارسال کالا به مشتری صادر میشود
نظردیکشنری فارسی به انگلیسیadvice, comment, estimation, eye, opinion, glance, judgment, look, view, mind, notice, notion, position, respect, sight, standpoint, suggestion, theory, viewpoi