advanceدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشرفت، مساعده، پیش روی، جلو بردن، پیش پرداخت، پیش قسط، سبقت، ربون، پیش بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، تسریع کردن، مساعده دادن، پیش رفت
تابلوِ پیشآگاهیadvance direction signواژههای مصوب فرهنگستانتابلویی که پیش از رسیدن به تقاطع نصب میشود و جهت مسیر و مقاصد پیش رو را نمایش میدهد
تقدمبخشیadvance 2واژههای مصوب فرهنگستانقرار دادن یک مطلب در اختیار یک سازمان خبری، پیش از دیگر سازمانهای خبری، برای بهرهمند ساختن آن سازمان از داشتن زمان بیشتر برای تنظیم خبر یا گزارش
زادآوری پیشهنگامadvance regeneration, advance growth, advance reproductionواژههای مصوب فرهنگستانتجدید حیات طبیعی جنگل که پیش از زادآوری برنامهریزیشده در زیراشکوب جنگل وجود دارد