لغتنامه دهخدا
بصل الفار. [ ب َ ص َ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) پیاز دشتی ، کذا فی زفان گویا و قال فی الطب الحقایق الاشیاء، بصل الفار و عربی است و پیاز موش فارسی است . (مؤید الفضلاء). پیاز یا عنصل بمعنی پیاز موش است . (از لکلرک ) . بصل الفار یا بصل الخنزیر بمناسبت اینکه کشنده ٔ موش است . (دزی ج <