کاسه
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: فضای عام
وزه، گلدان، بطری، شیشه، کریستال
محیط شفاف
بانکه، لگن، لگنچه، آبدان، آفتابه لگن، بادیه، دبه
پارچ، تُنگ، مشربه، قدح، جام، لیوان▼
بطری، صراحی، گلابی، قرابه، بغلی، قاروره، فلاسک، شیشۀ شیر
شیشۀ مربا، شیشۀ دهنگشاد، قوطی کنسرو
کوزۀ سفالی، سفال
آفتابه، آبپاش، سطل، دلو، سطل آشغال، زیرسیگاری، آشغالدانی، شهرماخانۀما، مزبله، مزبلهدان
دستگودکرده، دست کاسهشده، مُشت
شیشهیآزمایشگاهی، عامل آزمایش
سینکآشپزخانه، محل فاضلاب
استامبولی(اسلامبولی)، بالن، بُتر، اشکی، بلورجات، مردنگی، مرتبان