همکاری کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی)
کاری کردن، راه آمدن، کار گروهیکردن، کار تیمی کردن، مشارکت کردن، شریک شدن، سهیم شدن
پیوستن، شرکت کردن، آمیختن، یاری کردن، عضو شدن، پیمان بستن، اتفاق کردن، همدست شدن، بهکمک آمدن، کمک کردن
متحد شدن، آمیختن