ترجمه مقاله

مستقر شدن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: فضای عام دن، ایستادن، قرارگرفتن، جا گرفتن، لنگر انداختن، متوقف شدن اقامت گزیدن، منزل کردن، ساکن شدن، جا خوش کردن، جا گرمکردن، اتراق کردن از سفر بازآمدن، ازگرد راه رسیدن، رسیدن، آشیان گرفتن، آشیانه کردن سکونت کردن (گزیدن، داشتن)، بار انداختن، اردو زدن، اقامت کردن(داشتن، گرفتن، گزیدن)، مقیم شدن، پای‌بند شدن گنجیدن، جا گرفتن، پُر کردن، کامل کردن نِشَستن
ترجمه مقاله