مسئول
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: عمل داوطلبانه
ئول دولتی، وزیر، معاون وزیر، صاحب منصب، بوروکرات، دیوانی، مستوفی
استاندار، فرماندار، شهردار، بخشدار
کارمند، کارشناس، کارمند اداره، اداری
مقامات، سیاستگذاران، دولتمردان، زمامداران، سردمداران، مسئولان
مترون، مسافرخانهچی
عضو
[منصب 733]