ترجمه مقاله

فقدانانتخاب

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: اختیار فردی؛ عام انانتخاب، بیچارگی، ناگزیری، بی‌اختیاری، ناچاری، فقدان گزینه، ضرورت، جبر ناعلاجی، مجبوری، اجبار، نیاز، اضطرار آش کشک خاله، ناتوانی در انتخاب واماندگی، درماندگی هرچه پیش‌آید، عدم تمیز فقدان ترجیح، بی‌طرفی▼ علی‌السویه بودن، تساوی، برابری عدم قطعیت عدمبرگزاری انتخابات، رد صلاحیت، سلب صلاحیت، عدم احراز شرایط شرکت در انتخابات، اخراج سرنوشت محتوم، تقدیر تفویض، کناره‌گیری، استعفا
ترجمه مقاله