شخصکارشناس
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: عمل داوطلبانه
کارشناس، استاد، پروفسور، پزشک حاذق، متخصص▼، آیت، نمونۀ کمال، دانا
دیپلمه، فوقدیپلم، کاردان، لیسانسیه، کارشناس، فوقلیسانس، کارشناس ارشد، دکتر، استادیار
[کارشناس بهصورت صفت ◄ خبره 694]: لایق، مجرب، باتجربه، کاردان، جهاندیده، سردوگرم چشیده، دنیادیده ◄ خبره