ترجمه مقاله

رقص

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: احساسات فردی پایکوبی، دست‌افشانی، قر رقص محلی، لزگی، باباکرم، غربیله، رقصکردی تانگو، والس، پولکا، تویست، راک‌اندرول [صفت] رقاص، رقصنده، رقص‌کنان، پا[ی]افشان، پا[ی]کوب [فعل] رقصیدن▼
ترجمه مقاله