بیقیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته قید، یلخی، ول، بیقیدوبند، بیتفاوت، بدقول، تطبیقناپذیر، غافل متعرض، سرکش، متخلف، قانونشکن، وظیفهنشناس سازمان نیافته