احساس
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: عواطف عام
] احساس، تجربه، خوی
ادراک، حساسیت فیزیکی
غرایز، احساسات، عواطف، عاطفه
احساس واقعی، صمیمیت، راستگویی
انگیزه، خودجوشی
شم، غریزه
واکنش، تأثیر، پاسخ
احساس همدردی، سمپاتی، دوستی
درک، فهم، دانش
تأثیر پذیرفتن، احساس عمیق، حساسیت روحی
احساس مذهبی، تقدس
احساسات متعالی، نیکخواهی
احساس لطیف، عشق
احساس بد، رنجش
رعشه، اسپاسم
شوک، عدم انتظار
تأثر، رنج
تزکیه، شوریدگی، آشفتگی، نشان دادن احساسات، احساساتی بودن، هیجانزدگی، تحریکپذیری
رومانتیک بودن، سانتیمانتال بودن
نشان دادن احساسات، حرکت معنیدار، سرخ شدن، تکان، لرزش، تپش، نفسنفس زدن، رعشه
درخودنگهداشتن، بغض کردن، صبر
اثرپذیرفتن، انفعال
وضعیت جسمی، حال، احوال