آسان
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی)
ن، سهل، راحت، ساده، میسر، عملی، قابلاجرا، بلامانع
خوار
بیرنج، بیتعب، سَبُک، بدون اشکال، بدونزحمت
قابلاجرا، قابل تقلید، قابلتحقق، ممکن
روان، نرم، رام
سهلالوصول، سهلالحصول، آسانرس، سهلالعبور، آسانگذر، هموار
ساده، روشن، واضح، قابلدرک
مثل آب خوردن