26 فرهنگ

quad

/kwäd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چهارم، چهار گانه، چهار گوش، چهار قلو، قطعه سربی، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، زندانی کردن، در زندان افکندن