pivotsدیکشنری انگلیسی به فارسیمحورها، محور، لولا، پاشنه، مدار، میله، محور چرخ، عضو موثر، محور اصلی کار، نقطه اتکاء، چرخیدن، روی چیزی چرخیدن، روی پاشنه گشتن، چرخاندن، روی پاشنه چرخیدن