foldingدیکشنری انگلیسی به فارسیتاشو، در اغل کردن، جا کردن، تا کردن، بشکست خود اعتراف کردن، تاه کردن، تاه زدن، پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن، تابیدن، بکسب یا شغل پایان دادن