chafe/CHāf/دیکشنری انگلیسی به فارسیچاقه، عصبانیت، ساییدگی، پوست رفتگی، خراش، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خونکسی را بجوش اوردن، خراشیدن، ساییدن، بههیجان اوردن، سابیدن