نگران شدن
لغتنامه دهخدا
نگران شدن . [ ن ِ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متوجه شدن . ناظر شدن . توجه کردن . نگریستن :
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.
|| وادار به دیدن کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || منتظر شدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || دلواپس شدن . پریشان و مضطرب شدن . (ناظم الاطباء). مشوش شدن . پریشان شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.
|| وادار به دیدن کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || منتظر شدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || دلواپس شدن . پریشان و مضطرب شدن . (ناظم الاطباء). مشوش شدن . پریشان شدن . (فرهنگ فارسی معین ).