نفاط
لغتنامه دهخدا
نفاط. [ ن َف ْ فا ] (ع اِ) جائی که از آن نفت بیرون آید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). محل استخراج نفت . (از اقرب الموارد). نَفاط. (منتهی الارب ). || نوعی از چراغ که بدان چراغ دیگر افروزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نَفاط. (منتهی الارب ). || ظرفی است مسی که بدان نفط را اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) کسی که در نفاط [ ظرف مسی که بدان نفط اندازند ] نفت ریزد. || فروشنده ٔ نفت . (ناظم الاطباء). || اندازه و پرتاب کننده ٔ نفط. (از اقرب الموارد). نفت انداز. آتش باز. ج ، نَفّاطَة. رجوع به نفاطة شود :
نفاط برق روشن و تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب .
چو قصاب ازغضب خونی نشانی
چو نفاط از بروت آتش فشانی .
می درد می دوزد این خیاط کو
می دمد می سوزد این نفاط کو.
بر درت تیغ بید و تخت چمن
برق نفاط و رعد مقرعه زن .
نفاط برق روشن و تندرش طبل زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب .
چو قصاب ازغضب خونی نشانی
چو نفاط از بروت آتش فشانی .
می درد می دوزد این خیاط کو
می دمد می سوزد این نفاط کو.
بر درت تیغ بید و تخت چمن
برق نفاط و رعد مقرعه زن .