رمضان
لغتنامه دهخدا
رمضان . [ رَ م َ ] (ع اِ) ماه روزه . (از منتهی الارب ). ماه نهم از ماههای قمری بین شعبان و شوال . ج ، رَمَضانات ، رَماضین ، اَرْمِضاء، اَرْمِضة. (از اقرب الموارد). ماه صیام . و رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پای روندگان می سوزد و شاید که بوقت وضع این اسم ماه صیام در شدت گرما باشد و یا مأخوذ است از رمض که بمعنی سوختن است ، چون ماه صیام گناهان را می سوزد لهذا به این اسم مسمی گشت و یا آنکه مشتق از رمض است و معنی رمض سوخته شدن پای از گرمی زمین ، چون ماه صیام موجب سوختگی و تکلیف نفس است . (از غیاث اللغات ). ماه نهم از سال هجری قمری بین شعبان و شوال و آن ماه روزه برای مسلمانان است و نام آن در لغت قدیم ناتِق است . (از متن اللغة). ماه مبارک . شهراﷲ. (یادداشت مؤلف ) : شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن . (قرآن 185/2).
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او بِه
عید رمضان آمد، المنة لله .
ملحد گرسنه در خانه ٔ خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد.
کسان که در رمضان چنگ می شکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند.
برگ تحویل می کند رمضان
بار تودیع بر دل اخوان .
ماه فرخنده روی برپیچید
و علیک السلام یا رمضان
زان باده که در میکده ٔ عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش .
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است .
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او بِه
عید رمضان آمد، المنة لله .
ملحد گرسنه در خانه ٔ خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد.
کسان که در رمضان چنگ می شکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند.
برگ تحویل می کند رمضان
بار تودیع بر دل اخوان .
ماه فرخنده روی برپیچید
و علیک السلام یا رمضان
زان باده که در میکده ٔ عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش .
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است .