ترجمه مقاله

یک نواخت

لغت‌نامه دهخدا

یک نواخت . [ ی َ / ی ِ ن َ ] (ص مرکب ) یک دست . یک رو. یک نسق . برتر که همه از یک جنس و نوعند. که هیچ جزء فروتر از اجزاء دیگر نیست . (یادداشت مؤلف ). || هموار. یک دست . صاف . تخت . که سطح برابر دارند از پستی و بلندی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به یک دست و هموار شود. || که خواب پود از یک سوی باشد (پارچه یا فرش ). که گاه نوازش همگی با هم نوازش یابند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله