یک لایی
لغتنامه دهخدا
یک لایی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) یک لا بودن . یک لایه داشتن . || (ص نسبی ) آنچه یک لا داشته باشد. مقابل دولایی . || نازک . بی دوام . کم دوام . || لاغر. نزار :
تن یک لایی من ، بازوی تو، سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده ای به به به !
تن یک لایی من ، بازوی تو، سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده ای به به به !
عارف قزوینی .