یزدجرد
لغتنامه دهخدا
یزدجرد. [ ی َ ج ِ ] (اِخ ) نام چند نفر از پادشاهان ساسانی . (ناظم الاطباء). معرب یزدگرد است . (از برهان ) (یادداشت مؤلف ). از آن جمله است یزدجرد پسر شهریار آخرین پادشاه سلسله ٔ ساسانی :
سرآمد کنون قصه ٔ یزدجرد
به ماه سفندارمذ روز ارد.
تا به خرمن خار یابی بر کلاه یزدجرد
تا به دامن خاک بینی بر سر نوشیروان .
نوشیروان کجا شد و دارا و یزدجرد
گردان شاهنامه و خانان و قیصران .
و رجوع به یزدگرد شود.
سرآمد کنون قصه ٔ یزدجرد
به ماه سفندارمذ روز ارد.
فردوسی .
تا به خرمن خار یابی بر کلاه یزدجرد
تا به دامن خاک بینی بر سر نوشیروان .
نظامی .
نوشیروان کجا شد و دارا و یزدجرد
گردان شاهنامه و خانان و قیصران .
سعدی .
و رجوع به یزدگرد شود.