ترجمه مقاله

یابو

لغت‌نامه دهخدا

یابو. (اِ) نوعی از اسب بارکش که کوچک میباشد. (آنندراج ). اسب کوچک واسب باری . (ناظم الاطباء). اسب از نژاد پست . اسب پالانی . اسب کم بها. اسب لکنتی و زوار دررفته :
هست با بنده مرده یابوئی
عنکبوتی تنیده بر موئی .

حکیم کاظماتونی (از آنندراج ).


هر چهار نفر سرداران بختیاری را به یابوها نشانیده از زیر شکم اسب پایهای آنها را زنجیر و پیش انداخته بسمت دهنه ٔ در بند ایلغارکنان رفتند. (مجمل التواریخ گلستانه ).
- امثال :
کار کردن خر، خوردن یابو . (امثال و حکم ج 3 ص 1179).
مثل یابو است ؛ بی ادب و کودن است .
یابو برداشتن کسی را؛ خود را قوی تر از آنچه هست پنداشتن . (امثال و حکم ج 4 ص 2023).
یابو گفتن به اسب شاه ؛ توهینی اندک به کسی کردن .
یابوی اخته و مرد کوسه سالشان پیدا نباشد . (امثال و حکم ج 4 ص 2024).
یابوی پیش آهنگ آخرش توبره کش می شود . (امثال و حکم ج 4 ص 2044).
ترجمه مقاله