گوی باختن
لغتنامه دهخدا
گوی باختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) گوی بازی کردن . بازی کردن با گوی و چوگان :
اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
بیش از این در خانه نتوان گوی و چوگان باختن .
رجوع به چوگان شود.
اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
بیش از این در خانه نتوان گوی و چوگان باختن .
سعدی .
رجوع به چوگان شود.