گوش کشان
لغتنامه دهخدا
گوش کشان . [ ک َ/ ک ِ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال کشیدن گوش . مجازاًآرام و مطیع و خالی از سرکشی و امتناع :
جان گوش کشان آمد دل سوی خوشان آمد
زیرا که بهار آمد رفت آن دی دیوانه .
|| (اِ مرکب ) جمع گوش کش . رجوع به گوش کش شود.
جان گوش کشان آمد دل سوی خوشان آمد
زیرا که بهار آمد رفت آن دی دیوانه .
مولوی .
|| (اِ مرکب ) جمع گوش کش . رجوع به گوش کش شود.