گوز
لغتنامه دهخدا
گوز. [ گُزْ ] (ترکی ، اِ) به ضم اول و واو غیرملفوظ و سکون زاء معجمه ، در ترکی چشم را گویند. (غیاث ) :
آن یکی کز ترک بد گفت ای گوزوم
من نمی خواهم عنب خواهم اوزوم .
آن یکی کز ترک بد گفت ای گوزوم
من نمی خواهم عنب خواهم اوزوم .
مولوی .