گهله
لغتنامه دهخدا
گهله . [ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گاورسهای طلا و نقره باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرا). || انگاره ٔ زر و طلا و نقره که هنوز آن را پهن نکرده و سکه نزده باشند. (برهان قاطع) :
بر گهله ٔ هجرانت کنون رانی کفشیر
برگهله ٔ داغش بر کفشیر نرانی .
رجوع به کهله شود.
بر گهله ٔ هجرانت کنون رانی کفشیر
برگهله ٔ داغش بر کفشیر نرانی .
منجیک .
رجوع به کهله شود.