ترجمه مقاله

گلک

لغت‌نامه دهخدا

گلک . [ گ ُ ل َ ] (اِ مصغر) (از: گل + ک ، پسوند تصغیر). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصغر گل است . (برهان ) (آنندراج ). || نوعی از صمغ است و آن از بوته ٔ خار جهودانه حاصل میشود و عربان عنزروت میگویند. (برهان ) (آنندراج ). آن صمغ را گوزده نیز گویند. (آنندراج ) (الفاظ الادویه ). نوعی از صمغ که رنگ آن بسرخی گراید و از بوته ٔ خاری که جهودانه گویند حاصل شود، لیکن در کاف تازی به همین معنی گذشت . (فرهنگ رشیدی ). کلک . و رجوع به کلک شود. || گله . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سخنی است که از روی طعنه و سرزنش بطریق کنایه گویند، چنانکه روسپید بر زنان هرزه و منظور روسیاه است و اکنون به روسپی معروف است . (آنندراج ) (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) :
گر پیش گل کشم گله ٔ مشکبوی تو
بر من گلک مزن که نیندیشم از گلک .

سوزنی سمرقندی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله