گلوند
لغتنامه دهخدا
گلوند. [ گ َل ْ وَ ] (اِ)مرسله را گویند یعنی هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بجایی فرستند. || چیزی باشد که آنرا مانند گلوبند از جوز و انجیر سازند و بجایی فرستند. آنرا گلونده نیز گویند. (از برهان ) (آنندراج ) :
خواجه ٔ ما، ز بهر گنده پسر
ساخت از خایه ٔ شتر، گلوند.
تحفه ٔ دوستانت را گردون
از مه و مهر ساخته گلوند.
خواجه ٔ ما، ز بهر گنده پسر
ساخت از خایه ٔ شتر، گلوند.
طیان .
تحفه ٔ دوستانت را گردون
از مه و مهر ساخته گلوند.
شمس فخری (معیار جمالی ).