گز
لغتنامه دهخدا
گز. [ گ َ ] (اِ) ظاهراً نام پارچه ای است و از اشعار زیر چنین استنباط میشود :
چو گز به چوب درآید به معرض کرباس
قیاس کار ز استاد گیر یا مزدور.
فکنده تیر خصومت در آن میانه گزی
به دست کرده کتکها ز کاستر اکثر.
چو گز به چوب درآید به معرض کرباس
قیاس کار ز استاد گیر یا مزدور.
نظام قاری (دیوان ص 33).
فکنده تیر خصومت در آن میانه گزی
به دست کرده کتکها ز کاستر اکثر.
نظام قاری (دیوان ص 17).